خودکشی تصویر بالینی و الگوی علیتی

خطر خودکشی – گرفتن جان خود – عامل مهمی در تمام انواع افسردگی است. گرچه افراد به دلایلی غیر از افسردگی نیز دست به خودکشی می زنند، برآوردها حکایت دارند که تقریباً ۵۰ تا ۹۰ درصد کسانی که این اقدام را به انجام میرسانند آن را در دوره های افسردگی یا در مرحله بهبود انجام میدهند . عجیب اینکه این اقدام اغلب در زمانی روی میدهد که به نظر میرسد فرد از عمیق ترین مرحله دوره افسردگی خارج است. خطر خودکشی در طول سالی که در آن دوره افسردگی روی می دهد تقریباً ۱ درصد است، اما خطر آن در طول عمر برای فردی که دوره های مکرر افسردگی دارد، تقریباً ۱۵ درصد است . از این گذشته حتی زمانی که خودکشی با افسردگی ارتباط ندارد با این حال عموماً با اختلال روانی دیگری مرتبط است؛ برآورد شده که تقریباً ۹۰ درصد افرادی که دست به خودکشی زده یا آن را به انجام رسانده اند در آن زمان به اختلال روان پزشکی مبتلا بوده اند هر چند فقط نزدیک به نیمی از آنها قبل از خودکشی داده شده بودند ، به علاوه، افراد مبتلا به دو یا تعداد بیشتری اختلال روانی، خیلی بیشتر از آنهایی که فقط به یک اختلال روانی مبتلا هستند در معرض خطر قرار دارند . اکنون خودکشی در ردیف ده علت اصلی مرگ در اغلب کشورهای غربی قرار دارد خونه در ایالات متحده دهمین علت اصلی مرگ است به طوری که خودکشی در ایالات متحده دهمین علت اصلی مرگ است، به طوری که برآوردهای کنونی از ۳۵۰۰۰ خودکشی در سال خبر میدهند . به علاوه، اغلب کارشناسان توافق دارند که تعداد خودکشیهای واقعی حداقل چند برابر بیشتر از تعدادی است که به طور رسمی گزارش شده اند زیرا بسیاری از مرگهایی که به دست خود ایجاد شده اند در گزارش های رسمی به علتهای آبرومندانه تر نسبت داده شده اند. علاوه بر خودکشیهایی که به انجام رسیده اند برآوردها حکایت دارند که هر سال تقریباً نیم میلیون نفر دست به خودکشی میزنند و تقریباً ۳ درصد آمریکاییها در مقطعی از زندگی خود دست به خودکشی زده اند . آمارها، هر چند دقیق نمیتوانند مصیبت خودکشی را به زبان انسانی انتقال دهند. اغلب افرادی که دست به خودکشی میزنند درباره گرفتن جان خود تردید دارند و زمانی این تصمیم برگشت ناپذیر را می گیرند که تنها و در حالت پریشانی روانی و نگرانی شدید هستند و نمی توانند مشکلات خود را به صورت واقع بینانه در نظر بگیرند یا راهکار دیگری را ارزیابی کنند. بنابراین یک واقعیت تأسف بار این است که خیلی ها واقعاً نمی خواهند بمیرند. واقعیت تأسف بار دیگر، ناراحتی بلندمدت کسانی است که باقی مانده اند به بازماندگان نشان بررسی می دهد که از دست دادن فردی عزیز از طریق خودکشی یکی از بزرگترین فشارهایی است که افراد و خانواده ها ممکن است متحمل شوند» چه کسی دست به خودکشی میزند؟ تا همین اواخر، اقدامات خودکشی در افراد ۲۵ تا ۴۴ ساله شایع تر بودند اما اکنون افراد ۱۸ تا ۲۴ ساله بالاترین میزان را دارند ، زنان تقریباً سه برابر بیشتر از مردان اقدام به خودکشی میکنند. میزان اقدامات خودکشی در افرادی که جدا شده یا طلاق گرفته اند نیز تقریباً سه یا چهار برابر بیشتر از آنهایی است که وضعیت زناشویی دیگری دارند. اغلب اقدامات خودکشی در زمینه اختلاف میان فردی یا استرس شدید دیگر روی میدهند اما خودکشی های به انجام رسیده ماجرای دیگری دارند، که خیلی کمتر از اقدامات خودکشی شایع هستند گزارشهای اخیر در ایالات متحده نشان می دهند که خودکشی هفتمین علت اصلی مرگ در مردان است که ۲/۳ درصد کل مرگها را تشکیل میدهد در حالی که پانزدهمین علت اصلی مرگ در زنان است که ۰/۶ درصد کل مرگها را تشکیل میدهد؛ به نظر میرسد که تنها مورد استثنا در این الگوهای تفاوت جنسیتی افرادی باشند که به اختلال دو قطبی مبتلا هستند که در بین آنها زنان به اندازه مردان یا حتی بیشتر از آنها، خودکشی را به انجام میرسانند بالاترین میزان خود های به انجام رسیده در سالخوردگان گرچه این میزان از سال ۱۹۳۰ به بعد کاهش یافته است، مخصوصاً در مردان سالخورده ولی دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شاهد روند برگشت صعودی بودند. در بین قربانیان سالخورده، درصد بالایی طلاق گرفته یا بیوه هستند یا از بیماری جسمانی مزمن رنج میبرند که اغلب به علت اینکه فرد افسرده است میتواند به افزایش خطر خودکشی منجر شود . بر این حال، اختلالات روانی تمام عیار در افراد سالخورده ای که اقدام به خودکشی میکنند در مقایسه با شیوع آنها در افراد جوان که دست به خودکشی می زنند، نسبتاً نادر هستند .در مورد زنان روش خیلی شایع، خوردن داروست؛ مردان از روشهای مهلک تر مخصوصاً شلیک گلوله استفاده می کنند به همین دلیل خودکشی هایی که به انجام می رسند، در مردان بالاتر هستند غیر از سالخوردگان افراد مبتلا به اختلالات خلقی و افراد جدا شده یا طلاق گرفته چند گروه پرخطر دیگر در بین بزرگسالان وجود دارد برای مثال افراد مبتلا به اختلالات خلقی نسبتاً شدید و عودکننده، بالاترین میزان خطر خودکشی را دارند تقریباً ۱۵) درصد خطر در طول عمر آنهایی که به اختلالات خلقی نه چندان شدید مبتلا هستند فقط قدری بیشتر در معرض چند پژوهشگر برآورد کرده اند که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی تقریباً ۱۰ تا ۱۳ درصد در معرض خطر قرار دارند و آنهایی که برای وابستگی به الکل بستری شده اند، نسبت به میانگین خطر ۱/۴ درصد در کل ،جمعیت ۳ تا ۴ برابر در معرض خطر قرار دارند .میزان اقدامات خودکشی و خودکشیهای به انجام رسیده در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت ضد اجتماعی نیز بالاست . علاوه بر این، معلوم شده که سابقه اختلال سلوک نیز پیش بین نیرومند اقدامات خودکشی است. از این گذشته خطر رفتارهای خودکشی گرای مختلف ممکن است در نتیجه آسیب روانی متفاوت باشد. برای مثال در تحقیق ملی همزمانی اختلالات معلوم شده بود که افسردگی اساسی قوی ترین عامل خطر برای اندیشه پردازی ،خودکشی اما نه برنامه های خودکشی یا اقدامات خودکشی در افرادی است که این اندیشه پردازی را دارند . در مقابل اختلالات اضطرابی ، کنترل تکانه مصرف مواد، قوی ترین پیش بینهای برنامه ها و اقدامات خودکشی بودند و بالاخره افرادی که تنها زندگی میکنند یا سطح پایین حمایت اجتماعی دارند و کسانی که از مناطق آشفته جامعه هستند نیز در معرض خطر زیاد قرار دارند . برخی از دانشمندان بسیار خلاق با موفق متخصصان سلامت (مثل پزشکان و روان شناسان ،بازرگانان آهنگسازان نویسندگان و هنرمندان نیز در معرض خطر بالاتر از متوسط قرار دارند (جمیسون (۱۹۹۹). اخیراً در ایالات متحده میزان خودکشی در افراد نظامی بعد از برگشتن از نبرد در عراق با افغانستان، بسیار بالا بوده است PTSD اغلب به عنوان ایفا کننده نقش به میان کشیده شده است.

3 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *